باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

حکایت

مرد فقیرى بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست میکرد و او آنرا به تنها بقالى روستا مى فروخت. آن زن روستایی کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت و همسرش در ازای فروش آنها مایحتاج خانه را از همان بقالی مى خرید.   روزى مرد بقال به وزن کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، دید که اندازه همه کره ها ۹۰۰ گرم است.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره ها را به عنوان یک کیلویی به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: راستش ما ترازویی نداریم که کره ها رو وزن کنیم ولی یک کیلو شکر قبلا از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار دادیم . یقین داشته باش که به مقیاس خودت برای تو اندازه مى گیرند.

سفر به شمال کشور

صبح حدود ساعت ۱۰ از مشهد به سمت قوچان راه افتادیم طی مسیر مکانهای تاریخی و طبیعی زیادی بود که دلم میخواست آنها را ببینم ولی متاسفانه همانطوری که گفتم به علت کمبود وقت مجبور شدم از همه آنها چشم پوشی کنم بعد از قوچان به سمت بجنورد گرگان بهشهر نکا ساری قائم شهر بابل آمل محمود آباد نور نوشهر چالوس تنکابن رامسر لاهیجان رشت و بندر انزلی راه افتادیم که تقریبا از قائم شهر به بعد هوا تاریک شد ... 

دلیل انتخاب شهر انزلی علاقه من به این شهر نزدیک بودن به مبدا و استراحت کردن بیشتر بود  اگر چه تمام شهرهای ساحلی دریای خزر بسیار تماشایی و خوش آب و هواست اما بندر انزلی چیز دیگری است.شهری است آرمیده در کنار تالابی بزرگ و وسیع با طبیعتی شگرف و زیبا.در بهار پرندگان و گیاهان طبیعتی را در این تالاب بین المللی خلق میکنند.البته انزلی فقط به تالابش معروف نیست.بندری است  مهم که حدود ۱۷ کیلومتر خط ساحلی قابل استفاده برای گردش گران دارد.حضور همزمان دریا چمنزار و تالاب با کشتی ها و قایقهای کوچک و بزرگ انزلی را به شهری خیال انگیز تبدیل کرده است

از نقاط عطف سفر در رفت ملاقات با دوست و خواهر عزیزم پریچهر بود که با رویی گشاده به پیشواز ما آمد و قصد تدارکات را داشت که ما به همان دلیل نداشتن وقت از ایشون عذر خواهی کردیم و دیدار بیشتر را به سفر بعد موکول کردیم ایشون هم لطف کرده و شرایط ما را درک کرد و به همسرم و خواهرش هدیه ای داد که ما را حسابی شرمنده کرد و همانند یه خواهر مهربان برای ما توشه راه کلوچه میوه و عسل هم گذاشته بود که همگی حسابی شرمنده ایشان شدیم... 

حدود ساعت ۵ صبح بود که به بندر انزلی رسیدیم و مستقیما به مکانی که هر دفعه میرقتیم مراجعت نمودیم ولی با قیمت کذایی شبی ۱۳۰۰۰۰ تومان روبرو شدم و به خاطر این ۷ ساعتی هم که به ظهر مانده بود قصد داشتند یک شب کامل را حساب کنند بعلت نداشتن امکانات کافی و قیمت زیاد از آنجا راه افتادیم و به هتل آبشار رفتیم که انصافا هم قیمتش خوب بود (شبی ۵۰۰۰۰تومان)و هم امکاناتش زیاد... 

حدود ساعت ۶ صبح خوابیدیم و بعد از ظهر به اسکله انزلی برای استراحت و قایق سواری رفتیم(عکسهای مربوط به سفر شمال را در ادمه  قرار خواهم داد) 

نرخ قایق تا تالاب ۶۵۰۰۰تومان بود که آنرا به ۵۰۰۰۰ تومان کاهش دادیم.بعد از گشت در تالاب به سمت اسکله رفتیم که با حضور جمعیتی که برای پیاده روی و استراحت آمده بودند شور و هیجان خاصی به خودش گرفته بود.فردای آنروز را به بازار گیلار رفته تا بچه ها بتوانند خریدهای خودشان را کامل کنند و بعد از ظهر آن روز به یک مجتمع تجاری رفتیم که متاسفانه اسم آن را فراموش کرده ام در طبقه آخر مجتمع شهر بازی قرار دارد که سری هم به آن زدیم و یاد ایام کودکی را تازه کردیم... 

روز سوم و آخر سفر هم به موزه نیروی دریایی رفته که زمانی دفتر کار رضا خان بوده و در آنجا به دیدن ادوات نظامی و هدایایی که کشور های دیگر به رضاخان داده اند پرداختیم (عکسهای مربوط به موزه را در پست آینده خواهم زد) 

ساعت ۱۱ روز چهارم سفر بعد از تسویه حساب با هتل راهی رشت شدیم و در ابتدای آزاد راه رشت به قزوین توقفی کرده برای خریدن کلوچه فومن که بسیار لذیذ و خوشمزه است بعد به سمت رودبار رفته و در آنجا که فراوانی زیتون سیر ترش رب انار و سایر ترشی جات است خرید یکساله ای انجام دادیم و بعد راه خود را که به سمت منجیل قزوین تاکستان آوج رزن همدان ملایر بروجرد و خرم آباد ادامه دادیم در مسیر به یاد دوستان عزیزم در قزوین (فاطمه خانوم)و همدان(افسانه خانوم)افتادم که متاسفانه آدرسی از آنها نداشتم تا همانند پریچهر دیداری کوتاه ولی پر از خاطره با آنها داشته باشیم...و بالاخره ساعت ۱۲ شب به خیر خوشی بعد از حدود یک هفته استراحت به منزل برگشتیم... 

شما را به دیدن عکسها در ادامه مطلب دعوت میکنم شاد باشید و سلامت 

 

 

ابتدای جنگل گلستان 

 

ماهیگیر خسته در تالاب انزلی  

عکسها در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

سفر به مشهد

روز ۱۲ فروردین به نیت زیارت آقا امام رضا عازم مشهد مقدس شدیم چون که در این سفر خانواده باجناقم ما راهمراهی میکردن برای اولین بار مجبور شدم که در میان تعطیلات به سفر بروم امری که برایم چندان خوشایند نیست چون هم شهرها و مسیر شلوغ است و قیمتها کذایی...اما چاره ای نداشتم چون که باجناقم مرخصی زیادی نداشت... 

ساعت ۴ بعد ار ظهر خرم آباد را ترک کردیم یکی از نقاط عطف این سفر داشتن یک نیروی کمکی در رانندگی بود که باعث می شد کمتر خسته بشوم مسیر سفر ما از بروجرد اراک قم می گذشت و در قم به لطف جاده میانبری که به گرمسار زده اند دیگر مجبور نبودم به تهران رفته و در گیر آن ترافیک شدید اول شهر بشوم ...  

بعد از پیدا کردن جاده قم به گرمسار که حدود ۱۲۰ کیلومتر بود حوالی ساعت ۳۰/۱۱ شب به گرمسار رسیدیم و در پارکی در انجا برای شام توقف کردیم ...انصافا آن پارک از نظر نظافت و امنیت محیط بسیار مناسبی برای توقف و استراحت بود بعد از صرف شام برای اینکه فرصت را از دست ندهیم تصمیم گرفتیم شبانه مسیر را تا مشهد طی کنیم ...مسیر پیش رو شهرهای سمنان دامغان شاهرود سبزوار نیشابور و مشهد بود ... حدود ساعت ۱۲ شب از گرمسار راه افتادیم .با آنکه رانندگی در کویر در روز بسیار کسل کننده و خستگی آور است ولی در شب بسیار لذت بخش است.دیدن آن همه ستاره بدون وجود کوهی چشم انداز زیبایی در بر داشت...

حدود ۱۲ ظهر بود که به مشهد رسیدیم و واقعا همه ما خسته شده بودیم طبق معمول همیشه مستقیم به هتل بنفشه رفتیم که دارای پرسنلی بسیار مودب و محیطی بسیار آرام است... 

بعد از مدتی استراحت خدمت آقا امام رضا رفته و این اولین سیزده فروردینی بود که من در حرم رضوی بودم و با وجود جمعیت زیاد حال و هوای خاص خودش را داشت و من خوشحال از این تجربه جدید بودم مثل همیشه از باب الرضا وارد شدم به سمت صحن قدس و گوهرشاد رفته و در آنجا بسوی ضریح مطهر رفتم و با دیدن ضریح کل خستگی سفر از تنم بیرون رفت...دیدن خدامی که با ویلچر افراد سالمند را جا به جا میکردند و اشک زائرانی که هر کدام از یک جای کشور به عشق زیارت آقا آمده بودند حس عجیبی به آدم می داد... 

چونکه اغلب اماکن تفریحی مشهد تکراری بود طی این چند روز فقط به دیدن باغ نادر شاه افشار که نزدیک حرم بود بسنده کردیم و سعی نمودیم بیشتر اوقات را در حرم کنار آقا باشیم ...همیشه دیدن موزه باغ نادر و رفتن بر مزار او و کلنل محمد تقی خان پسیان برایم جالب بوده ...چون که در برگشت به حرم میرفتیم ناچار دوربین عکاسی را باخودم نمیبردم چون دوست نداشتم آن را به امانتداری بسپارم و حوصله برگشت به هتل را هم نداشتم و به اجبار در مشهد عکسی ننداختم البته در شمال این امر را جبران کردم ... 

یک مکان دیگر که در مشهد همیشه برای دیدن آن میروم بازار رضا است که برای من حال و هوای خاص خود را دارد و هیچگاه رفتن به آنجا را فراموش نمیکنم ... 

رفتن به مجتمع تجاری زیست خاور و الماس شرق هم جزو یک روز از برنامه سفرمان بود که دیگر به جزئیات آن نمی پردازم بعد از ۳ روز اقامت در مشهد ساعت ۹ صبح آماده رفتن به سمت شمال کشور شدیم و بعد از سرویس ماشین با طلب دیدار مجدد از آقا امام رضا به سفر خود ادامه دادیم... 

ادامه دارد...

قدردانی از دوستان

سلام به همه دوستان عزیزم از همه شما ممنونم که طی این یک هفته که نبودم به یاد من بودید و برای من کامنت و ایمیل گذاشتید برخی از دوستان هم لطف کردند و با من تلفنی در تماس بودند ...من در مشهد مقدس به یاد همه شما بودم و اگر قابل باشم نایب الزیاره همه شما سروران گرامی بودم و در آنجا نام تک تک شما را آورده و به جای شما به آقا امام رضا سلام داده و آرزوی سلامتی شادی و موفقیت را در سال جدید داشتم.امیدوارم روزی فرا برسه که همه ما با هم در قالب یک تور دسته جمعی به زیارت آقا مشرف بشیم باز هم از لطف همه شما دوستان عزیز ممنون و سپاسگذارم و امیدوارم که بتوانم محبتتان را جبران کنم  

برادر کوچک شما علی کاظمیان

سفر

سلام به همه خواهران و برادران عزیزم بعد ار حدود دو سال آقا امام رضا طلبیده و راهی مشهد مقدس هستم...امیدوارم لیاقت داشته باشم و نایب الزیاره همه شما دوستان خوبم باشم اگر طی این مدت دسترسی به نت نداشتم و نتوانستم نظرات را تایید و بهتون سر بزنم از همگی شما عذر می خوام....شاد باشید و سلامت  

گزارش تصویری : طبیعت سد کارون 3

 
 
 
عکس:امیر رضا قاسمی

دیدار با خانواده مجازی

 

 

عبدالرضا قاسمی (چو ایران نباشد تن من مباد)، کرم‌رضا تاج‌مهر (سایه‌های مفرغی)، محمد نعمتی(هرور)، سعید معتمدی (ایستگاه راه‌آهن چم‌سنگر) سپهر معتمدی ( کلاس پنجم) ، سمیه روزبهانی(چقد سخته جدا بودن)، نگین(من و چترها)، ماشا(واتوره)،‌هوشنگ رئوف، علی کاظمیان (بادصبا)، امیر رضاپناه (و هو اسرع الحاسبین) و ناهید زکیان (مه‌تا).
 

 

خانم اعظم مرادی به همراه خانواده مدیر وبلاگ «سیاره ونوس»
 

 امیر رضا مدیر وبلاگ «عجیب ولی واقعی»
آیدا مدیر وبلاگ «شادی و سرگرمی کودکان
»

 

کرم‌رضا تاج‌مهر (سایه‌های مفرغی)
محمود کوماس جودکی (مرد لُر)

عکس:خانم روزبهانی و آقای قاسمی