باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

آیین گرامی‌داشت درگذشتگان و ضرورت تغییر آن!

این‌جاست که بازماندگان نیز به‌واسطه‌ی ترس از سخن خویشان، به‌جای این‌که براساس الزامات و مختصات زندگی مدرن شهری، ساعات این‌گونه آیین‌ها را متناسب با «اقلیم و فصل» برگزینند، به‌ همان شکل سنتی و مختص به زندگی «پیشامدرن شهری»، آیین‌های سوگواری را، هنگام عمود شدن نورآفتاب بر زمین، برگزار می‌کنند!

شهرام شرفی: همیشه گفته‌اند فرهنگ، حاصل تعاملات دو و چندجانبه‌ی بین آدم‌ها است که پس از گذشت زمان، به یک «چهارچوب محکم و استوار» تبدیل می‌شود. وقتی هم به این مرحله رسید، مثل ساختمانی می‌ماند که مصالح شکل دهنده‌اش، چنان مستحکم است که حتا به سازندگان و ساکنانش، مجال ذره‌ای اندیشیدن برای نوسازی یا بازسازی را نمی‌دهد.

فرهنگ عمومی نیز، چنین فرایندی را در ذات خود، طی می‌کند و هنگامی که به «انگاره‌هایی جمعی» تبدیل شد، تغیبر یا بازسازی آن، بسیار دشوار و گاه‌گاهی، غیرممکن است.

یکی از آیین‌هایی که از قدیم تا امروز، جزئی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ عمومی شهرستان خرم‌آباد و بخش‌های زیادی از استان لرستان محسوب می‌شود، «آیین چهلم» عزیزانی است که به دیدار حق شتافته‌اند؛ این مراسم را بر اساس سنتی دیرینه که ریشه‌اش به گذشته‌های کوچ‌نشینی در این دیار برمی‌گردد، بازماندگان، میانه‌ی ظهر و به عبارت دقیق‌تر، اندکی پس از نیمه‌ی ظهر، برگزار می‌کنند.

آیین «سال‌مرگ» و حتا رسم پنجشنبه‌ی اول و پنجشنبه‌‌ی آخر سال نیز، همچون آیین چهلم، در اغلب موارد، همان دقایق پس از ظهر، برپا می‌شود.

طبیعی است از منظر جامعه‌شناختی، آیین‌ها و عادات اجتماعی، برآیند زمان و عصر خود هستند و «ماهیت فرازمانی» ندارند؛ مناسبات اجتماعی هر عصری، خصوصیات فرهنگ عمومی همان دوره را نشان می‌دهد و نمی‌توان ویژگی‌های فرهنگ غالب هر دوره را به عصر دیگری، تعمیم داد.

در مورد آیین‌هایی چون مراسم چهلم درگذشتگان نیز، همین تحلیل جامعه‌شناختی، صدق می‌کند. در گذشته، از آن‌جا که، زندگی اکثر مردمان ساکن این دیار، از نوع زندگی کوچ‌نشینی و روستانشینی بوده و اساس این نوع زیست، کار جسمی فراوان است و دام‌پروری یا کار کشاورزی، مستلزم استفاده از «فرصت‌های روز» بوده است، مردمان آن زمان، به‌تجربه و بر معیار صحیح «شناخت تجربی»، دریافتند آیین‌هایی چون چهلم یا سال‌مرگ رفتگان خویش را، باید همان میانه‌ی ظهر یا دقایقی بعد از آن، برگزار کرد و بی‌درنگ، پی دام‌پروری و کشاورزی رفت؛ چرا که، روز را باید غنیمت شمرد و شب را، به استراحت اختصاص داد.  

از طرف دیگر، در فرهنگ عمومی این دیار که ریشه‌ای طولانی در تاریخ و تمدن دارد، شب، هماره، از نظر پیام نمادین طبیعت، به معنی آرامش، استراحت و اوقات فراغت آدمیان بوده و مانند بسیاری دیگر از جانداران، به تجدید قوای جسمی و روانی، برای تلاش روز بعد، سپری شده است.

بعدازظهر و هنگام غروب نیز، اشتغال به دام‌پروری و کارهای طاقت‌فرسای کشاورزی، اجازه نمی‌داد مردمان این دیار، ساعت‌های نزدیک به غروب را برای بزرگداشت درگذشتگان خویش و برگزاری آیین‌هایی چون چهلم و سال‌مرگ، اختصاص دهند.

از این روی، به‌رغم این‌که، بسیاری از آیین‌های یادبود درگذشتگان، تا به امروز، دچار تغییرات و شاید تعدیلاتی به نفع مقتضیات زندگی مدرن شهری شده است، اما، متأسفانه، هنوز که هنوز است، مردمان شهر من (خرم‌آباد)، میان ظهر یا اندکی پس از ظهر را که به‌ویژه در هوای تابستان، بسیار آزاردهنده است، برای بزرگداشت رفتگان خویش تحت عناوین «چهلم»،«سال‌مرگ»، «پنجشنبه‌ی اول» یا «پنجشنبه‌ی آخر سال»، انتخاب کرده‌اند.

این‌جاست که بازماندگان نیز به‌واسطه‌ی ترس از سخن خویشان، به‌جای این‌که براساس الزامات و مختصات زندگی مدرن شهری، ساعات این‌گونه آیین‌ها را متناسب با «اقلیم و فصل» برگزینند، به‌ همان شکل سنتی و مختص به زندگی «پیشامدرن شهری»، آیین‌های سوگواری را، هنگام عمود شدن نورآفتاب بر زمین، برگزار می‌کنند!

به‌طور مثال، در فصل زمستان یا پاییز، بدیهی است که در نظر گرفتن ساعت 2 پس از ظهر، برای این‌گونه سنت‌ها، بسیار «بجا» است؛ چرا که، هوا، سرد است و عمر روز، بسیار کوتاه؛ اما، فصل تابستان که غروب خورشید را نزدیک ساعت 21 شاهد هستیم، برپایی چنین آیین‌هایی در ساعت 2 پس از ظهر، فقط، رنجش دیگران به سبب آفتاب سوزان تابستان را، به‌دنبال دارد.

با این توضیحات، در جامعه‌ای که بسیاری از توده‌های مردم می‌ترسند دست به نوآوری و خلاقیت بزنند و اصولاٌ ویژگی بارز توده‌های مردم، «محافظه‌کاری» و ایستادگی در برابر «تغییر» است، نیاز است نخبگان و آن‌هایی که خود را متعهد به پایبندی به رفاه بشر و تلاش برای راحتی آدم می‌دانند، دست به تغییرات فرهنگی زده، مانند دانشمندان، به‌تدریج و باشجاعت، الگوهایی نو (پارادایم‌سازی)، برای فرهنگ عمومی، بیافرینند.

این نکته یادآوری شود که، تغییرات در فرهنگ عمومی، پدید نمی‌آید، مگر آن‌که چند نفر، پیشگام شده و با «ساختارشکنی» و در پی‌اش، استمرار بر رفتار جدید، فضایی تازه برای «بازتولید فرهنگی» بگشایند.

پیشرفت دانش بشری نیز همین‌گونه بوده است؛ کسانی چون گالیله، کپرنیک و داوینچی، با پذیریش سرزنش عموم، ساختارشکنی را جدی، پیگیری کرده، اندکی بعد، مردمان آن عصر، متوجه شده‌اند همان کسانی که آن‌ها را، «دیوانه»، «ساختارشکن» و «ناهنجار» نامیده بودند، هم آنان، سخن راست بر زبان آورده بودند و به یقین، رفاه و آسایش امروز انسان، مرهون کوشش‌‌های متهورانه‌ای دانشمندان و نخبگان «ساختارگریز» بوده است.

بدین روی، امروز نیز در شهر خرم‌آباد و بسیاری مناطق دیگر استان، نیاز است نخبگان و روشنفکران اجتماع، برگزاری آیین‌های گفته شده را متناسب با فصل‌های طبیعت، زمان‌بندی کرده و البته سرزنش مردمان محافظه‌کار قوم و خویش را، صبورانه، تحمل کنند. چه اشکال دارد در فصل تابستان، ساعت برزگداشت این‌گونه مراسم را به نزدیک غروب، تغییر دهیم؟ و فصل سرما نیز، قاعده‌ی مختص به خویش را داشته باشد؟ 

باور کنید «فرهنگ»، سازه‌ای است که توسط من و شما ساخته می‌شود (نظریه‌ی سازه‌انگاری). تردید نداشته باشید فرهنگ را باید برآیند ارتباطات بین زبانی که ناشی از تفکر ماست، دانست. فرهنگ، به مثابه ساختاری ثابت وغیرقابل تغییر، نیست.

هر واقعیت اجتماعی از قبیل «آیین‌های اجتماعی» را می‌توان دوباره ساخت؛ به‌شرطی که آدم‌ها، اراده داشته باشند و بخواهند!

توضیح: این یادداشت، به‌طور اختصاصی، برای تارنگار «چو ایران نباشد، تن من مباد» نوشته شده است.

نظرات 3 + ارسال نظر
نگین سلیمان شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:12 http://yaali47.blogfa.com

سلام
آداب و رسوم کهن لرستان بطور جدی باید بازنگری شوند و آنچه را مغایر عقل و دین و سنت بزرگان است برچید و یا به شیوه های جدید تبدیل کرد.
براستی آدابی که به حال دنیا و آخرت انسان هیچ سودی ندارند و بلکه ضرر هم دارند ، چرا باید در زندگی ما ساری و جاری باشند ؟!
مثلا مال یتیمان بازمانده از میت را صرف شب شام کردن ، خوردن مال یتیم است که قرآن به آن وعده عذاب داده است.
این اصلاح سنتها کار رسانه ها ، صدا و سیما ، محیطهای آموزشی و منبری هاست.
والبته تحصیلکرده ها و افراد صاحب نفوذ در این مقوله می توانند نقش مؤثر داشته باشند.
صدا و سیمای استان هم اصلا به این مسائل نمی پردازد.

سلام سید جان منم با شما موافقم خیلی از رسوم متداول باید عوض شود تا لا اقل به صاحبان عزا و مردم فشار کمتری بیاید...

کیانوش بیرانون شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:34 http://www.simashki.blogfa.com

سلام.عالی بود مخصوصا پیام اصلی اون که در این بند بیشتر نمود پیدا کرده،
این برش رو یک بار دیگه با هم میخونیم : ( در جامعه‌ای که بسیاری از توده‌های مردم می‌ترسند دست به نوآوری و خلاقیت بزنند و اصولاٌ ویژگی بارز توده‌های مردم، «محافظه‌کاری» و ایستادگی در برابر «تغییر» است، نیاز است نخبگان و آن‌هایی که خود را متعهد به پایبندی به رفاه بشر و تلاش برای راحتی آدم می‌دانند، دست به تغییرات فرهنگی زده، مانند دانشمندان، به‌تدریج و باشجاعت، الگوهایی نو (پارادایم‌سازی)، برای فرهنگ عمومی، بیافرینند.

این نکته یادآوری شود که، تغییرات در فرهنگ عمومی، پدید نمی‌آید، مگر آن‌که چند نفر، پیشگام شده و با «ساختارشکنی» و در پی‌اش، استمرار بر رفتار جدید، فضایی تازه برای «بازتولید فرهنگی» بگشایند. ).
از سرزنش ها و زدن برچسب ها و صفت های ناروا نباید ترسید . به قولی حرف های ما زمانی مانند حرفهای گالیله ثابت خواهند شد.
آنانکه حاضر نیستند برای چیزی بهایش را بپردازند لیاقت آن را ندارند ( جورج واشنگتن ).

سلام اقای بیرانوند متاسفانه اکثر افراد وقتی که دچار مصیبت می شوند توان مقابله با این رسوم غلط را ندارند...ممنونم از حضورتون شاد باشی و سلامت

سرای اندیشه یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:06 http://saraeandehe.blogfa.com/

سلام
خداوند همه درگذشتگان رو بیامرزه مورد بخشش قرار بده

سلام دوست عزیز .انشاالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد