باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

مثبت اندیشی

باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند ، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد .  

از شانس خوبش ،  ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود  نتوانست آن را از گل بیرون بکشه

بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید  و در زد .

کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد  به آرومی اومد  دم در و بازش کرد

راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد .

پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : "  بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه . "

لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون

تا راننده شکل و قیافه  قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه ، اما چه میشد کرد ، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید

با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش  رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطر و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : "  یالا فردریک ،  هری ، تام ،پل ، فردریک  ، تام  ، هری  پل ....  یالا همگی با هم سعیتون رو بکنین  ... آهان فقط یک کم  دیگه ، یه کم دیگه .... خوبه تونستین !!! "

راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد  اتومیبل رو از گل بیرون بکشه .

با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز  تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد :

" هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ،  حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است ،  نکنه یه جادوئی در کاره ؟! "

کشاورز پاسخ داد : " ببین عزیزم ، جادوئی در کار نیست  "

اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه  ، آخه میدونی قاطر من کوره !!!

 

اگر روزی عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خیال اینکه زیادی داریم فروشنده خواهیم بود !!!

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
ونوس سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 23:33

عالی بود ..
کاشش بتونیم مثل این کشاورز اینقدر مثبت فکر کنیم ولی کار سختیه ...

سلام خواهر گرامی کاملن درسته...

نگین سلیمان چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 http://yaali47.blogfa.com

سلام
واقعیت اینه که حیوانات بیشتر از انسان به کار گروهی عادت دارند.
اگه دقت کرده باشید در میادین ورزشی هم انسان در ورزشهای انفرادی مثل کشتی و وزنه برداری موفقیت بیشتری داره تا فوتبال و والیبال و...
اما همبستگی و کار گروهی در میان حیواناتی مثل زنبورها و مورچه ها مثال زدنی است.
شاید یکی از دلایلش اینه که هر انسانی خودش رو عقل کل میدونه.
حالا این رو هم اضافه کنم :
آنقدر باید مثبت اندیش باشیم که اگه یه فضله گنجشک روی سرمان افتاد ، ناراحت نشیم و با خود بگوییم : خدا رو شکر که گاوها و فیلها پرواز نمی کنن ، وگرنه چی میشد...؟!

سلام سید جان جالب بود من به اینجاش فکر نکرده بودم احسنت

یاسی چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 http://lilac7.blogfa.com/

سلام جناب کاظمیان
حال شما؟
چه داستان جالبی گذاشتید
واقعیتش همینه
تلقین تو زندگی ما نقش بزرگی رو باز میکنه
و الحق که خوبم جواب داده
شاد و سلامت باشید

سلام دوست عزیز ممنونم از لطفت امان از تلقین...

سپهوند چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:35 http://saeideh1358.blogfa.com

سلام آقای کاظمیان
حکایت جالب و پند آموزی بود ممنون

سلام دوست عزیز ممنونم از لطف شما

رضا جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:40 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

در یک دزدی بانک در گانک ژو چین , دزد فریاد کشید، همه شما در بانک، حرکت نکنید. پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد »

همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند. این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن.


هنگامیکه یک خانم بصورت تحریک آمیزی روی میز دراز کشید، دزد فریاد کشید: «خانم خواهش میکنم متمدن باشید! این یک دزدی است نه تجاوز جنسی»
این را می گویند؛ «کار کشته بودن» روی چیزی تمرکز داشته باشید که برای آنکار آموزش دیده اید.


هنگامیکه دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که (مدرک لیسانس مدیریت بازرگانی داشت) به دزد پیرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت) گفت « برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بدست آورده ایم»
دزد پیرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، اینهمه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد. امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم»
این را میگویند: «تجربه» اینروز ها، تجربه مهمتر از ورقه کاغذ هایی است که به رخ کشیده میشود.!

پس از آنکه دزدان بانک را ترک کردند،مدیر بانک به رییس خودش گفت، فوری به پلیس خبر بدهید. اما رییس اش پاسخ داد: «تامل کن! بگذار ما خود ما ن هم 10 میلیون از بانک برای خودمان برداریم و به آن 70 میلیون میلیون که از بانک ناپدید کرده بودیم بیافزاییم»
اینرا میگویند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعیت غیرقابل باوری به نفع خودت.!

رییس کل می گوید: «بسیار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود»
اینرا میگویند «کشتن کسالت» شادی شخصی از انجام وظیفه مهمتر می شود.
روز بعد، تلویزیون اعلام میکند 100 میلیون دلار از بانک دزدیده شده است. دزد ها پولها را شمردند و دوباره شمردند اما نتوانستند 20 میلیون بیشتر بدست آورند. دزدان بسیار عصبانی و شاکی بودند: «ما زندگی و جان خودرا گذاشتیم و تنها 20 میلیون گیرمان آمد. اما روسای بانک 80 میلیون را در یک بشکن بدست آوردند. انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا اینکه دزد بشود.»

اینرا میگویند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد»
رییس بانک با خوشحالی میخندید زیرا او ضرر خودش در سهام را در این بانک دزدی پوشش داده بود.
اینرا میگویند؛ «موقعیت شناسی» جسارت را به خطر ترجیح دادن.
در اینجا کدامیک دزد راستین هستند؟

سپاس رضا جان

رضا جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سلام علی جان

خوبی؟
اصلا" فکرشم نکن
ما حالا حالاها به این دنیا چسبیدیم و باهاش کار داریم
فقط میخواستم بدونم بعد از صد و بیست سال چه خواسته ای داریم

سلام رضا جان ممنونم از لطفت ...تازه از خواب بیدار شده بودم که با برخورد با سئوالت احساس خفگی کردم

بهاروند جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 17:47 http://abedbahar.blogfa.com

خیلی جالب بود واقعا لذت بردم. به این نتیجه میرسیم که حیوونها هم به کار تیمی پی برده اند.

سلام آقای بهاروند بله همینطوره

گلناز یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:26 http://karajnegar2.mihanblog.com/

کوچ پرندگان به مــــن آموخت ،
وقتی هوای رابطه ســــرد است ،
باید رفتـــــــــــــــ

سلام و سپاس از کامنت زیبایتان

نگین سلیمان شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 http://yaali47.blogfa.com

سلام
رسیدن بخیر
وقتی به شما خوش بگذره ، انگار به ما خوش گذشته.
موفق باشید.

سلام سید جان ممنونم از لطفت...شاد باشی و سلامت

سحر طباطبایی یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:23 http://forshahrivariha.mihanblog.com

به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز...
.....................................................
سلام دوست خوبم. آپم. بدو بدو...

سلام و سپاس از کامنت زیبایتان.چشم حتمن خدمت میرسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد