باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

التماس دعا


سلام دوستان عزیز و با محبت من.شرمنده که نمیام بهتون سر بزنم و جواب کامنتها را نمی دهم راستش یه مقدار از لحاظ روحی حالم مساعد نیست و نمیتونم روی نوشته های شما تمرکز کنم از طرفی هم دوست ندارم ناخوانده کامنتی بر روی آنها بگذارم .مدتی شاید نباشم ولی بر میگردم از لطف شما یاران با وفا ممنون و سپاسگذارم.

التماس دعا

مرد دلتنگ


در تاکسی نشسته بودم. مردی که در صندلی عقب بود توجه  ام را  به خود جلب کرد.نمی دانستم من و راننده را خطاب قرار می دهد یا با خود حرف می زند...ناخودآگاه به عقب برگشتم و با چهره مرد باشخصیتی که از فرط لاغری لباس هایش در تنش بازی می کرد، برخوردم. حدسم درست بود با خود درد دل می کرد.به صورت شرکتی در اداره ای کار می کرد؛ ماهی هشتصد هزار تومان  حقوق می گرفت کرایه خانه و اقساط را که از آن ها کم می کرد تا آخر ماه دویست تومان برایش می ماند. باید با این پول خرج درمان فرزند خردسالش و مخارج خانه را تأمین می کرد.این حرف هایی بود که با آه سردی بلند بلند بازگو می کرد.خواستم با جملاتی او را آرام کنم ولی متوجه شدم این حرف ها برای او از فحش هم بدتر است؛ سکوت کردم و به ادامه حرف هایش گوش دادم؛ کاش  زودتر به آخر خط برسم.او با خود می گفت دو ماه است که نتوانسته گوشت و مرغ بخرد از همه بدتر همسر و فرزندش شکایتی از این وضع ندارند و این موضوع بیشتر آزارش می داد.پشیمان بود چرا ازدواج کرده و بدتر ازآن که بچه دار شده تا باعث بدبختی دو نفر دیگر هم بشود...حرف های او کماکان ادامه داشت من و راننده نیم نگاهی به هم کردیم و فوری سرمان را برگرداندیم مبادا بغض مان برای هم نمایان شود...آن مرد هم در ترافیک سنگینی که جلویمان بود؛ظاهرن به آخر خط رسیده بود پیاده شد وهمان طور که به حرف هایش ادامه می داد درلابلای ماشین ها گم شد ورفت؛ولی من هنوز ابتدای راه بودم و باید می ایستادم...

کاش صدایش به گوش خدا برسد...

 

گفت و گو ی اختصاصی “لهور”؛با مریم احسانی؛ مسئول برگزاری نمایشگاه عکس “از یاد رفتگان”

گفت و گو ی اختصاصی “لهور”؛با مریم احسانی؛ مسئول برگزاری نمایشگاه عکس “از یاد رفتگان”

          

پایگاه خبری " لهور "/علی کاظمیان :  در ازدحام کوچه های شلوغ این شهر، کسانی هستند که پریشانی خود را در باد و باران شانه می زنند و روی شانه های غم انگیزشان هیچ پرنده ای بال نمی زند. هیچ  درختی نمی روید تنها به نگاهی درمانده و دلی پریشان تر از بادهای کولی، روز را به شب، شب را به روز می رسانند. در عمق نگاه شان که می دوی به دورترین نقطه ی بی سوی دنیا پرتاب می شوی. پرتاب ات می کنند. این ها از یادرفتگان روزگارند. مردها و زن هایی که روزگاری آرزوهایی در دل داشته و خیالاتی در سرپرورانده اند که تو حتا باور نمی کنی. اما اکنون در این دقیقه های سکوت و تلخ کامی فقط سکوت می بینی و درد… درد می بینی  و تنهایی و دل آشوبه هایی که خوف شان را برای ماندن بیش تر و بیش تر می کند…

به سراغ شان می رویم اما نه دیداری که در کنارخود حس شان کنیم به سراغ لحظاتی که مریم احسانی و شاگردانش شکار کرده و با چشم دل کنار لنزهای سربی درکش کرده اند. با خبر می شویم که خانم مریم احسانی هنرمند خوب استان مان وهمسر احمد بیرانوند شاعر و نویسنده ی لرستانی دل را در صافی بی غل و غش هرچه عشق و مهربانی نهاده و ساعاتی از لحظات پراز دغدغه ی آن ها را ثبت نموده است. ما نیز به سوگندنامه ی دلی که مریم رقم اش زده است عشق می ورزیم و به نمایشگاه سری می زنیم. نمایشگاه از یادرفتگان. در نگاه اول از نام اش دلم هُری پایین می ریزد که در این شهر… دراین همه ازدحام و شلوغی آدمیان آیا این همه از یادرفته را می توان دید. که برمی خورم با عکس ها و دنیایی که نمی دانم نام اش را اگر تنهایی این همه ازیاد رفته بنهیم باز هیچ نگفته ایم…

 نمایشگاه عکس از یاد رفتگان؛ این عنوان، سوالات زیادی را به ذهنم خطور کرد..کنجکاوانه در نگار خانه ارشاد به سراغ خالق آن رفتم برای گزارش و مصاحبه ای با ایشان. به محض ورود به سالن متوجه شدم که افتتاحیه این نمایشگاه را از دست داده ام ولی بر خورد گرم و صمیمی تعدادی از عکاسان خالق این آثار ؛ نبودن روز گذشته را جبران کرد.با دیدن عکس های گرفته شده حالم خیلی دگرگون شد طوری که نمی توانستم بغض خود را پنهان کنم. بخصوص نوشته های که زیر عکس ها  بود ( کپشن ) نوشته هایی برای تکامل یک عکس که توسط خانم احسانی نوشته شده بود.دیدن عکس هایی که معلولیت زنان و مردانی را به نمایش گذاشته بود که حداقل سهم خود را از زندگی نگرفته بودند.یکی از دوستان خالق این آثار برای من شرح مختصری از این کار را داد که واقعن قابل تحسین بود…او گفت ما شاگردان خانم احسانی هستیم و برای پروژه پایان ترم تصمیم گرفتیم که به موسسه ی خیریه سمر رفته و از کسانی که  مردم آنان را فراموش کرده اند عکس بگیریم تا شاید تلنگری به افراد جامعه باشد تا آنان را بیش تر یاری دهند.او دوستانی را که در این مجموعه کار کرده بودند را به من معرفی کرد که عبارتند از:

بهزاد سلاحورزی ، سجاد بیرانوند،  امین شیرپور ، احمد داوری ،  فاطمه ولی زاده ،مریم رحمتی  و راضیه موسوی

در حال گفت وگو با آقای داوری بودم که خانم احسانی به جمع ما اضافه شدند همان طور که فکر می کردم انسان بسیار با شخصیتی بودند که با رویی گشاده  و حوصله به سئوالات من پاسخ دادند.

                 

*لطفن خودتان را برای خوانندگان لهور بیش تر معرفی کنید؟

- مریم احسانی هستم.دررشته گرافیک درس خوانده ام ؛ولی عکاسی دغدغه اصلی من بوده و دوره هایی را در زمینه ی عکاسی گذراندم.من متولد خرم آباد هستم ولی مدت زمان طولانی در این شهر نبودم.بعد از فارغ التحصیل شدن و گذراندن یک دوره کاری در شهرهای دیگر حدود دو ساله که به خرم آباد برگشتم. به محض ورود به خرم آباد به تحقیق در مورد این که فضای عکاسی در این جا چگونه است و با این هنر چه قدر آشنا هستند پرداختم.

*انگیزه شما از ارائه ی این نمایشگاه چه بوده است؟

-بعد از این که پی گیر شرایط عکاسی شدم ؛به این فکر افتادم که شاید بتوانم شرایط جدید هنر عکاسی وارد خرم آباد کنم . به همین جهت به حوزه هنری مراجعه کردم ….و این نمایشگاه در واقع حاصل یک ترم آموختن عکاسی بچه ها است ؛که به خاطر دغدغه های انسانی که داشتند پی گیر موسساتی شدند که در واقع کمتر به آن ها نگاه شده است.

موسسه ی سمر؛ یکی از همین موسساتی بود که ما با آن آشنا شدیم.بچه ها چند جلسه به دیدن موسسه رفتند و با محیط آن جا آشنا شدند؛بعد از آشنایی با محیط تصمیم به عکس گرفتن از آن جا گرفتندد؛به این انگیزه که مردم به بهتر زیستن همنوعان شان و افرادی که معلولیت ذهنی دارند بیش تر کمک کنند و به چنین مکان هایی سر کشی بیش تری داشته باشند شاید بیش تر به آدم هایی که شبیه ما نیستند، فکر کنیم .

*از طرف موسسه ی سمر و ارشاد همکاری های لازم با شما شد؟

-با این که مسئولان سمر دائم در حال برنامه ریزی برای امورات شخصی بچه ها هستن همکاری خیلی خوبی با ما داشتند؛که جا دارد در این جا از خانم محمودی و همکاران شان که این موسسه را با این که زیر نظر بهزیستی است به صورت خصوصی اداره می کنند تشکر لازم را داشته باشم.ارشاد هم لطف کرد و زمان یک هفته ای را بابت دیدن این موضوع به ما اختصاص داد.

*از روند کلاس ها برای علاقه مندان توضیح بیشتری به خوانندگان ما بدهید؟

-ما سعی کردیم به دوره های متوالی و متفاوتی در کلاس ها برسیم.در ابتدا با مبانی عکس های دیجیتالی و شناخت دوربین های جدید که فاصله زیادی با دوربین های آنالوگ دارند را می آموزیم.آشنایی با خوانش عکس و این که عکس ها چه طور دیده می شوند و چگونه می توان یک عکاس خوب بود را آموزش می دهیم.در ترم بعد هنرجویان با نقد عکس آشنا می شوند.تاریخچه ی مختصری از عکاسی ؛آشنایی با مبانی پیشرفته دوربین های دیجیتال از دیگر موارد آموزش است. در ترم بعدی به موضوع مجموعه ها در عکاسی و نظریات عکاسی و در کل سعی می کنیم یک دایره ی گسترده از عکاسی را کوتاه کوتاه و بلند بلند آموزش دهیم.

*به نظر شما اطلاع رسانی در مورد این نگارخانه ضعیف نبود؟

-به خاطر سایر دغدغه های که در شهر وجود دارد ما مجبوریم شخصن یا به صورت گروهی در این مورد اطلاعات را به دیگران منتقل کنیم.  در این کار بچه ها هر کدام دوازده تا پانزده پوستررا که درحدود صد پوسترمی شد را در بین شهر تقسیم کردند.دعوت نامه هایی هم فرستاده شده و در کل سعی کردیم عامه مردم  به غیر از خواص که درگیر هنر هستند را به دیدن این کار دعوت کنیم.اگر شهرداری یا استانداری دغدغه هایی در این مورد داشته باشند می توانند با نصب بیلبورد و بنر در سطح شهر اطلاع رسانی کرده تا ما کمتر محدود شویم .

*آیا شما نمایشگاه های دیگری داشته اید؟

-در استان لرستان خیر ولی به صورت گروهی در مشهد و تهران نمایشگاه داشته ام.

*استقبال از نمایشگاه به چه گونه بود؟

-در روز افتتاحیه نمایشگاه خیلی خوب دیده شد و در کل با سئوالاتی که از دوستان داشتم راضی کننده بود.

*مهم ترین هدف شما در آینده چیست؟

-مهم ترین هدف من این است که بچه ها بتوانند به مرور زمان گروهی را تشکیل دهند که در کشور دیده شوند و امکان حضور و شرکت در جشنواره های داخلی و خارجی را پیداکنند  با این هدف که شهر ما در عکاسی قدرتمند شده و در آن پایگاه نقد عکاسی و تصویر دایر شود.

 *کلام آخر هر صحبتی که با خوانندگان لهور دارید بفرمایید؟

عکاسی دریچه ای است برای عمیق شدن در جهان فکری فرد و من به جوان های این شهر و نگاه های بکر و خلاقانه ای که دارند خیلی امیدوارم. برای همه آرزوی موفقیت دارم….

با سپاس از خانم احسانی و شاگردانش

زن که باشی و دستت به شانه نرسد، می شوی آیینه ی دق. دیگر کسی نمی پرسد که چندصبح از مادربودن ات گذشته و چرا ریخته شده ای در تختی که ریشه در خانه ات دارد!

این مرد منتظر است که بعد از گرفتن این عکس دونفره، طرح زن از گوشه ی بالای تخت بیاید پایین و دوباره بنشیند در میان خاطرات سال های گم شده ی پیش از آمدنش در این تخت ابدی!

 

        

                           بانو مریم احسانی و عکاسان شرکت کننده در نمایشگاه 

درباره‌ی پایگاه تخصصی هنر و هنرمندان ایران / تارنمایی کنار خورشید هنرمندان !

لهور

اختصاصی هومیان‌نیوز/ گروه رسانه: نگاهی به تارنماهای استان می‌اندازد؛ انواع تارنماهایی که روز به روز تعدادشان بیشتر می‌شود. هر تارنمایی هم در زمینه‌ای خاص فعالیت دارد. پارسا هر روز تارنماها را می‌بیند؛ نگاهش به تارنمای لهور می‌افتد. به‌نظرش جالب است که لرستان تارنمایی برای هنر و هنرمندان استان فراهم کرده است.

تارنمای لهور اوایل اردیبهشت ۹۲ آغاز به کار کرد. مدیر مسئول این تارنما آفرین پنهانی است. سردبیری‌اش را داریوش ملک‌پور عهده‌دار است. چنانچه در صفحه‌ی جستجوگر گوگل نام لهوررا تایپ کنید و پا در فضای بی‌انتهای مجازی بگذارید نام پایگاه تخصصی هنر و هنرمندان ایران نمایان خواهد شد.

تارنمای لهور به حوزه‌ای تخصصی می‌پردازد که شامل نقد ادبی، تازه‌های نشر، ادبیات کودک و نوجوان، امور سینمایی، ادبیات جهان، شعر، داستان، هنرهای تجسمی، نمایش و تئاتر، اخبار هنری، گزارش‌های فرهنگی، خوش‌نویسی، موسیقی و مقالات فرهنگی است. این تارنما مطالبش را از گستره‌ی سراسر کشور می‌گیرد و صرفاً ویژه‌ی لرستان نیست. لهور به معنی کنار خورشید است؛ هم‌چنین نام کوهی است در جنوب غربی لرستان.

علاقه‌مندانی که می‌خواهند با این تارنما همکاری کنند می‌توانند مطالب خویش را در بخش اطلاع‌رسانی تارنما به ایمیل داده شده ارسال کنند.

پارسا امید دارد لهور بتواند به تارنمایی مرجع برای هنر و هنرمندان لرستان و بلکه کشور تبدیل شود.