باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

علی محمد ساکی محقق و جامع شناس خرم اباد

راز چگونه از اسب فرود آمدن و اولی تر دانستن ماندگاری بر اصل را، به خوبی راه و رسم منزل ها می دانست. در پس نگاه نافذش، سایه عظیم و « البته» شوم کرکس بی خردی و ناآگاهی را بر میدان دانش و معرفت دیارش می دید. هم از این رو است که کمی بیشتر از چهل سال قبل، در اولین تشکل ادبی شهر از همه می خواهد. تا نگاهشان را به فراسوی سختی و سنگینی کوه هایی که زادگاهش را در جمود خودمی فشارند تعمیم دهند. و لطیف و زیبا بیندیشند. آرزو می کند روزی را که همه جور دیگر دیدن را فرا گیرند. و زیبا اندیشیدن را پیشه سازند. و یقین دارد سر آخر فکر و خرد هنرمندان از تنگناهای دره ای که آنان را محصور ساخته به سوی صحراهای وسیع و پر از ذوق و شوق روی خواهد نهاد.

از آنجا که نمی خواهد تنها بر آرزویی دل خوش باشد. و در حسرت معجزه تی باقی. خود پیش آهنگ حرکتی می شود. که تا همیشه آثار مثبتش بر فرهنگ زادگاهش باقی بماند. بروز گار دولت مستعلجش بر دبیرستانی از شهر، زمینه انتشار سالنامه ای را فراهم می آورد که تمامی مطالب دو جلدش نگاشته شده دبیران و دانش آموزان همان دبیرستان است. در کنار این مهم کار کارستانی انجام می دهد که بی شک تا به امروز تکرارش مقدور نبوده. او با جسارت و جدیتش در همین دوران زمینه ورود گروه چشمگیری از دانش آموزانش را به دانشگاه فراهم می سازد.

گفتنی آن که، شماری از پذیرفته شدگان تا پایان دوره دانشگاه تحت حمایت مادی و معنوی ایشان قرار می گیرند و از همین رو حساب و کتاب همیشه بدهکارش نزد تنی چند از بازاریان شهر سالها مفتوح باقی می ماند.

پس از این دوره کوتاه به ناچار تن به هجرتی دو ساله به استان خوزستان می دهد.

در زمان اقامت کوتاهش، در شهرهای ایذه و شوشتر. نیز موفق می شود بگونه ای چشمگیر سطح کمی و کیفی آموزش و پرورش را در این مناطق متحول سازد.

عشق به زادگان و خانه ای که چراغش در آن می سوخت بار دیگر او را به سرزمین مادریش برمی گرداند. این بار اما، مسئولیت شکل و قالبی متفاوت دارد. او می آید تا در مقام شهردار شهری که هر گوشه اش گرفتار درد نداری و شرم واماندگی است. در سطح  وسیع تر از کلاس و دبیرستان به کار سازندگی بپردازد. کار کارستان او در شهرداری نیز همانند کار معلمی شکلی ماندگار یافت. او که روزگاری از سختی و سنگینی کوه هایی که همشهریانش را در ارتباط با هنر و ادب، دل سخت ساخته بود، شکوه می کرد. در فرصت پیش آمده به جنگی سبز با کوه هایی که شهر را در سخت دلی و دستان جامدشان می فشردند برخواست. منشاء سبزینه ذهنش را در دل سنگی کوه ها کاشت. و برگرد شهر کمربندی سبز احداث نمود. خیابان های جدید احداث کرد. پارک و دریاچه کیو و مهمانسرا و متل هایش را ساخت. بنای مخروبه حمامی قدیمی را به چاپخانه سنتی تبدیل و کاروانسرای متروک تری را به بازار مبدل ساخت غسالخانه گلی شهر را تخریب و ساختمانی جدید بنا نهاد و... در نهایت کار تا به آنجا پیش برد که خرم آباد شد تمیزترین و زیباترین شهر کوچک ایران. او سرانجام در سال 1356 از شهرداری و کارهای اجرائی دولتی کنار کشید.

حالا دیگر او نه رئیس دبیرستان است و نه شهردار شهری که وصفش رفت. او همشهری رنجیده ای است که مثل« همیشه» زندگیش غلام همت آن است که در گدا صفتی هنر کیمیاگری را می داند او در دردنامه « هفت سال خدمت در شهر خرم آباد»  دلتنگی اش را با هنرمندی و شرافتش در هم می آمیزد، و می گوید که در هیچ کوچه خیالی برج و ویلائی به اسم او و خانواده اش پلاک نخورده. و آرزو می کند تا « همه» زندگی ساده و معلمی اش را درک کنند و بپذیرند که هیچ انسانی مجاز نیست که با کم مایه گی و فرصت طلبی سعادت خود را در گروه بدبختی و بازی با حیثیت دیرگان ببیند!

همشهری رنجیده امان که همواره در کارهایش بردباری، شایستگی و هوشمندی بسیار از خود نمایان می ساخت علیرغم همه ارزشمندی هایش نه به خاطر تالیف و ترجمه کتاب های:

1-  جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان            2-  سفرنامه دوارند        3-  سفرنامه ویلسن

4-  سفرنامه فریااستارک      5-  زندگی کریم خان زند         6-  قلع حشاشین

7-  تصحیح گلشن مراد               8-  دو جلد سالنامه بهار

و نه به خاطر چاپ مقالات متعدد علمی پژوهشی مانند:

1-رفع اشتباهات خاطرات اعتماد السلطنه(راهنمای کتاب شماره 10)

2-مردم شناسی ایران(راهنمای کتاب شماره1تا3)سال 1347

3-دو سفرنامه درباره لرستان(بررسی کتاب نشر نو)سال 1361

4-سیاحت نامه مسیوچریکف(آینه ساله دهم شماره3و2) 1363

5-دروغ ها و سهوهای رستم التواریخ(نامواره دکتر افشار جلد5) سال 1368

6-باجلوند(دانشنامه جهان اسلام حرف«ب» جزوه اول) سال 1369

7-ایلات لر«مردم شناسی ایل بیرانوند» ( انتشارات اسپرک) سال 1370

8- ژاندارمری در لرستان(زمینه ایران شناسی) سال 1370

9-قوم لر« بررسی کتاب» « کلک شماره 30» سال 1371

10-تاریخ گیتی گشا در تاریخ خاندان زند نقد و بررسی کتاب« انتشارات فراز» سال 1371

11-میرنوروز(زمینه ایران شناسی) سال 1371

12-دفیه در لرستان(زمینه ایران شناسی) سال1371

13-روزنامه اخبار مشروطیت، انقلاب ایران(راهنمای کتاب 18-1341) سال 1371

در شاخص ترین و معتبرترین نشریات علمی پژوهشی کشور هرگز نه از جائی مدال گرفت و نه مورد تقدیر کسی! همشهری رنجیده سرانجام در سال 1373 پس از سه سال بیماری نگاه سبزش را بر سقف خاکستری رنگ اتاق بزرگ و سالن مانند بیمارستانی که در آن بستری بود فرو بست و با مرگ خاکستریش به آرامشی جاودانه پیوست. نقل می کنند روزی که او صورتجلسه تحویل اسناد و کارهای مربوط به شهرداری را امضاء می کرد خودنویس طلایی را که بنا به روایاتی یکی از  شرکت های ساخت ماشین آلات راهسازی در زمان شهرداریش به او هدیه داده بود روی میز جا گذاشت. کارمندی که وسایل را تحویل می گیرد، می گوید: آقای شهردار خودنویستان جا مانده است. او در پاسخ می گوید: می دانم، خودنویس مال شهردار خرم آباد است. نه، علی محمد ساکی!

منبع:وبلاگ تا سپیده(بهرام سلاحورزی)