باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

طنز اجتماعی راهکار جذب توریست به مراکز تاریخی استان لرستان

مسیر رفت و برگشت توریست های وطنی و فرنگی برای دیدن غار دوازه هزار ساله میرملاس در شهرستان کوهدشت
طنز اجتماعی راهکار جذب توریست به مراکز تاریخی استان لرستان

فرهاد داودوندی- بروجرد: آقا اجازه! از آنجا که هفته قبل گفته بودید در رابطه با راهکار برای جذب توریست برای مراکز تاریخی استان لرستان تحقیق کنیم، ما هم یک تحقیق جانانه نموده ایم!

آقا اجازه! راهکار ما این است که باید توریست ها را طوری به دیدن مراکز تاریخی مان ببریم که با یک تیر صد هدف را بزنند!

آقا اجازه! توریست ها خودشان همه جور مراکز تاریخی دارند! اگر وطنی باشند و مثلا اهل اصفهان یا شیراز یا تبریز که خودشان یک پا تاریخ هستند و ما را در جیب خودشان می گذارند! اگر هم توریست ها فرنگی باشندکه ابنقدر خودشان تاریخ ماریخ دارند که چهار تا سنگ نبشته ده دوازه هزار ساله به امان خدا رها شده ما در دل کوه و کوهسار برایشان آنچنان ارزشی ندارد!

اما آقا اجازه! برای نمونه اگر می خواهیم از راه توریزم و از جیب توریست در آمد زائی داشته باشیم باید راه نوینی جلوی پای توریست های داخلی و خارجی بگذاریم که علاوه بر اینکه مثل ریگ بیابان پول خرج کنند، از ته دل هم غش غش بخندند!

آقا اجازه توریست را باید برد به دیدن غار میرملاس در شهرستان کوهدشت با قدمت دوازده هزار ساله! اگر این غار در استان اصفهان یا فارس خودمان بود روزی میلیونها میلیون تومان از آن در آمد زائی داشتند! چهار تا جاده آسفالت و دو سه تا قهوه خانه سنتی و موسیقی محلی و پول در آوردن هم در کنارش!

مثلا پارسال عید ما با پدر و مادرمان رفتیم شیراز، حدود صد تا خانه شمس الدوله، آقا باجی میرزا، باغ شمشاد، باغ گل رز، باغ گل نی! و امثال اینها را با بلیط خریدن از نزدیک تماشا کردیم! منازلی که قدمتشان به زور به هشتاد سال می رسید!

آقا اجازه! اما طرح ما از آنها هم بهتر است!!! توریست را اول می بریم به جائیکه یکی از نقاشی های بشر اولیه بر دیواره های آن زیر یادگاری نوشتن های مردم گم شده است! به توریست ها هم نمی گوئیم که این نوشته های رنگی که در آنها به عشق زری و پری و اینگونه چیزها نوشته شده است مربوط به انسان دوپای عصر حاضر است! به توریست ها می گوئیم اینها دست نوشته های انسانهای ماقبل تاریخ است که با رنگ پیف پافی در و دیوار را آلوده کرده اند!

آقا اجازه! توریست بینوا! وقتی از بازدید غار آسوده بشود، تازه باید شاهد فرو رفتن ماشین توریستی اش در گل و لای مسیر باشد! از اینجا به بعد توریست ها لذت می برند و کیف می کنند زیرا باید چند کیلومتر قدم به قدم ماشین شان را با کمک اهالی محل هُل بدهند تا از دست گل و لای بیرون بروند!

آقا اجازه! در این مدت بر اثر حرکات انجام داده شده، پشت بازو و کول و سرشانه ها و ماهیچه های ساق پای توریست ها شکل می گیرد و می توانند بعد از رهائی از گل و لای در مسابقات پرورش اندام شرکت نمایند!

آقا اجازه! از آنجا که موقع هُل دادن ماشین برای در آوردن آن از گل و لای، از موی سر تا نوک پا غرق در گل و لجن میشوند، بعدش باید ببریمشان حمام عمومی! خوب توریست ها در اینجا هم با حمام های قدیمی ما آشنا خواهند شد و توسط دلاک های عزیز، با کیسه زبر، تن و بدنی سبک خواهند کرد!

آقا اجازه از آنجا که از لباس زیر و روی توریست ها در ماشین هل دادن غرق گل و لای خواهد شد، مجبورند از بازار لباس بخرند که اینهم کمک به اقتصاد بازار خواهد شد!

آقا اجازه! شاید بگوئید داریم شوخی می کنیم! اما اصلا شوخی نیست و خیلی هم جدی می گوئیم! برای جذب توریست در این استان خیلی راه های دیگر هم وجود دارد، مثلا توریست ها را به بازار سنتی شهر های لرستان ببریم تا با چشمان از حدقه در آمده ببینند که در فروشگاه های صنایع دستی عروسک سخنگوی چینی و ماشین کنترلی چینی می فروشند!

آقا اجازه! بنظر من مسئولین میراث فرهنگی استانهای دیگر مثل فارس و اصفهان و آذربایجان باید بیایند از راهکارهای نوین مسئولین میراث فرهنگی ما، الگو برداری کنند، تا آنها هم بتوانند مثل ما که هنر در آمد زائی از راه صنعت توریزم را فوت آب هستیم، الگو برداری کنند!!!

آقا اجازه! البته پدرم می گوید اگر اجداد ما در دوازده هزار سال پیش می دانستند که دوازده هزار سال بعد نوه نتیجه های شان! قرار است از دیدن نقاشی بابا بزرگ هایشان بر در  وپیکر غار میرملاس از اینکه هیچکس به داد این اثر فوق تاریخی رسیدگی نمی کند، هی حرص و جوش بخورند، مطمئنا این نقاشی ها را روی دیوار های غار نمی کشیدند!

آقا اجازه! این بود انشای امروز ما، آقا اجازه! بریم بشینیم؟!


برگرفته از:وبلاگ :: شخصی فرهاد داودوندی

نظرات 6 + ارسال نظر
مهران غضنفری پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:55

سلام علی عزیز
با غزلی به روزم...

سلام مهران جان ممنونم که اطلاع دادی

امیر رضاپناه پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 20:20 http://www.ar48.blogfa.com

سلام علی آقا
تاسفم در این است که مسیر دسترسی با بیست سال گذشته که به آنجا رفتم تفاوتی نکرده است.

سلام امیر جان ۱۰۰٪هینطوره البته شاید بدتر شده باشد.ممنونم از نظرت

قاسمی پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:37 http://abdy2007.blogfa.com/

سلام . واقعا" خیلی مایه تعجب است !!! باور نمی کنم !! کاش روزی بتوانم به دیدن این مکان زیبا بروم ... تا حالا که نتوانسته ام !!!

سلام داش عبدی توصیه می کنم حتما بروید جدا از دیدن غار میتوانید اسکی و پاتیناژ هم بکنید البته هم با ماشین هم با پا...
شاد باشی و سلامت

رضا جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:37 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

قرار نبود ...............

قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...
هر چه فکر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.

تا به حال بیل زده‌اید؟ باغچه هرس کرده‌اید؟ آلبالو و انار چیده‌اید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.

قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.

قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...

چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...
آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا …

سلام و سپاس از کامنت زیبایت

سایه جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:51 http://sayeft68.blogfa.com

سلام
عجب عکسهایی!
عجب حکایتی بود!
واقعا تا این حد ،وضع خرابه یا اینکه بزرگنمایی شده؟

.
متن نوشته بسیار جالب بیان شده بود.
این دانش آموز قطعا از نوابغ روزگاراست بااین راهکاره وحرفهای
بامزه اش.
.
من کوچکترین اطلاعی ازاستان لرستان ندارم.
اغلب استانهارا رفتم وازنزدیک دیدم ولی لرستان نرفتم.
این حکایت جالب انگیزه ای ست که دراولین فرصت سری به
آثارباستانی من درآوردی شما بزنیم.

سلام سایه خانوم من درآوردی نیست غاریست با قدمت دوازده هزار ساله در شهرستان کوهدشت ولی مسیر اون طوریه که با اومدن بارون ناهموار میشه و این انشا کنایه ای است به مسئولان برای درست کردن آن....

سید علی موسوی - خایدالو سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:23 http://khaydalu.blogfa.com

سلام علی آقا
ممنون شما لطف دارید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد