ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دعا کنیم شقایق ها نمیرند
آنچه در حافظه تاریخی ادبیات دیارمان باقیست اینست که هوشنگ رئوف نخستین شاعر نو پرداز خرم آبادی است که نسبت به انتشار دفتر شعرش (سفره خورشید)انتشارات نیما تهران سال ۱۳۵۳ به تیراژهزارنسخه و قیمت ۳تومان اقدام نموده است.خودش جایی می گوید:به روایت شناسنامه ام متولد روز اول اولین ماه سال ۱۳۳۰ هستم که می دانم درست نیست چرا که آن روزگار هیچ چیزمان به قاعده نبود که تولدمان باشد.شاعر است دیگر چه می شود کردنمی شود که از او بخواهی بلند شود و همراهت به اداره ثبت و احوال بیاید و یک جوری ثابت کند که چه زمانی چشم بر این جهان گشوده .اصلا برایش دیروز و امروز فرق نمی کند آنچه برایش مهم است فردا و فرداها است.این را هم همیشه با مهربانی اینجا و آنجا بسیار گفته است همیشه به فرداهای پر از زیبایی برای همه انسان ها می اندیشم رئوف از جمله شاعرانی است که به گله گله زادگاهش عشق می ورزد وجب وجب جغرافیای پیرامونش را می شناسد از کوچه پس کوچه های پشت بازار و کلنجه گل و نی کپنک گرفته تا ستیغ کوه.
در آستانه ده سالگی با کتاب های آن روزگار فلک ناز امیر ارسلان حسین کرد و لیلی و مجنون و جمع شدن عده ای از فامیل و همسایه ها و پیرامونش می شود کتاب خوان خانه و محله. با همین کتابها و در همان روزگار کودکی درک می کند عشق چه شکوهی دارد و چقدر زیباست. نخستین سروده هایش در سن ۱۷ سالگی سالگی در نشریات سالهای ۴۷ و ۴۸ به چاپ می رسد در همان سالها در شبهای شعری که در کتابخانه پارک شهر بر پا می شود شعر می خواند پس از چاپ کتابش با تشویق اهالی مطبوعات مواجهه می شود سردبیری برایش می نویسد دعا کنیم شقایق ها نمیرند که شاعرانی چنین می پرورانند رئوف از کودکی تا امروز و حتما تا همیشه دنبال دلش می گردد تا آنجا که وقتی در محیط کار و پای گارسه حروف سربی چاپخانه مشغول کار است دلش وا می داردش بگوید:
دستی سیاه
مثل کلاغ گرسنه
در جستجوی لاشه حروف
بر فراز
گذرهای چوبی
پرواز می کنند
((سفره خورشید))
پس از سفره خورشید و صفحات ادبی و هنری روزنامه های دهه ۵۰ که پر است از شعرهای هوشنگ رئوف او برای مدتی به ظاهر از کار شاعری دور می ماند تا اواخر دهه ۶۰ که دوباره به صفحات دنیای سخن و آدینه مطرح ترین فضاهای هنری و ادبی آن روزگار بر می گردد.
بارز ترین ویژگی هوشنگ رئوف در شعرش خلق ناب ترین تصاویر است خودش بر این باور است که تصویر حاصل تجربیات شاعر است. کوشش ذهن او است که با جان و هستی شاعر پیوند می خورد و در بافت کلمات متبلور می شود.عاطفه و معنویت شاعر هرچه قوی تر باشد عنصر خیال در شعر زیباتر و سنگین تر می نشیند.شعر بدون تصویر یا عنصر خیال بیشتر به یک نثر شباهت دارد تا شعر.هوشنگ رئوف در مرحله ای از کارش دست به باز سرایی ابیات لری می زند کاری که زیبایی و فخامت ویژه ای بر خوردار است.
برگرفته از روزنامه همشهری(لرستان).رها علی یاری
سلام
هر چند خیلی وقته دیگه گذشته
ولی اون وبلاگت که بعد از 6 سال مسدو دشده
رو میتونه با تغییر ادرس وبلاگ از فیلترینگ در بیاری
میری مدیریت وبلاگ و ادرسش رو به ادرسی دیگه عوض میکنی وبلاگ قدیمی ات رفع فیلتر میشه همراه با تما نشوته هایش
سلام آقا امین اون وبلاگ فیلتر نشده بود بلکه توسط یکی از آشنایان که پسورد را داشت پاک شده بود.یه دنیا ممنونم از کمک و راهنمایی که از من کردید.شاد باشید و سلامت
دوباره سلام
پس حیف شد
خواهش میکنم وظیفه بود
همچین شما هم همینطور
سلام و سپاس مجدد آقا امین ممنونم از لطفتون
سلام آقای کاظمیان . از خواندن این مطلب شما کمی دلم گرفت ... حق مطلب در خصوص آقای رئوف ادا نشده است . کاش نویسنده محترم مطلب با مطالعه بیشتری اینکار را انجام می داد .
سلام آقای قاسمی عزیز.من با اجازه استاد عینا مطلب را توشتم و هیچ تغییری در ان انجام ندادم.شاد باشی و سلامت
سلام علی جان
به وجود شما و ایشان افتخار می کنم
سلام امیر جان ممنونم از لطفت شاد باشی و سلامت
درود بر شما جناب کاظمیان...روزگارتان به کام...
یکی از سرمایه های غنی و پرباز سرزمین زخمی ام لرستان، وجود پراز افزونی و گرانسنگ جناب استاد رئوف عزیز است. مردی که همه ی دغدغه هایش برمحور انسان و انسان بودن می چرخد و در عرصه های ادبی و فرهنگی دین بزرگی به گردن همه ی ما دارد. مردی که تراوش دست هایش بوی خیزش و پویش و رویش فراوان می دهد و بسان باران در دشت دشت سینه های سوخته ی همه ی نسل ها در همه ی اعصار این سرزمین پیر، سیراب شدن را می آموزد و رشد نمودن را...
برای استاد رئوف،خوب ترین مرد این حوالی بهترین ها را آرزو دارم و به احترام اش برخواهم خاست...و برای شما جناب کاظمیان عزیز سلامتی و پیروزی را...
مان بمانید.
سلام خانم پنهانی عزیز.نهایت تشکر و سپاسگذاری را از شما دارم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید
تش گریته حونمون آل پیغمبر خدایا
سرزمین بی وفایی تو مگر کرب و بلایی
آسمو خی می گریوه آل یاسین غم دبارن
موج دریا شوه تارم ناله کو دی بی صدایی
سوره نوری سر نی آیه عشقی حسینم
تو شهید نی نوایی توحسین کربلایی
روشه کرده کهکشونان ایه نورحسینم
چه جفا کاره زمونی چه زمین پربلایی
کاروانی ها میایه سر مولامو سرنی
ای فلک سی چی توراضی وی همه جورو جفایی
توگل گلزار عشقی ماه نو شاه دمشقی
توحسین کربلایی توشهید نی نوایی
تش ونه دحونمونتو قوم کافر حرف زینب
قوم بد کاره که ناریتو سر مهر ووفایی
سلام و سپاس از شعر زیباتون
سلام عزیز دل
سپاس از مهربونیات
چاپ مطلب هم ادای دین به روح بزرگ زندهیاد کریمی بود و هم انجام وظیفه برای شما.
پیروز و مانا باشید
سلام آقای تاجمهر عزیز سپاس از لطف بیکرانتون.شاد باشید و سلامت
مکالمه چند وقت پیش منو مامانم:
مامانم: اگه خالت زنگ زد، گوشیو بر ندار
من:خوب واسه چی؟
مامانم: اخه میخواد خبر مرگ خواهر شوهرشو بده!
من: خوب چه ربطی داشت؟
مامانم: اخه من هنوز در جریان نیستم، اگه منم بفهمم نمیتونم امشب برم عروسی!!!
من :|
مرده شور قبرستون :|
داماد :|
مامانم :)
دوستی برام اس ام اس زده پرسیده :میدونی بهترین یونجه مال کجاست ؟
براشت نوشتم : نه نمیدونم .......برام نوشته مشکلی نیست از یه گاو دیگه میپرسم ...:| ..؟!!!!!
یعنی یه همچین دوستان جان بر کفی داریم ما ....
داف آن است که خود ببوید...نه آنکه Make Up بگوید:|
شــــوخ طبعـــی یکی از ویژگی های مردان جـــذّابه...
امّا به یاد داشته باشید که هرگــــز دختری رو پیدا نمیکنید که بیخیال تام کروز بــشـــه و بره سـُراغ مـــستر بیــــــن !!! :|
یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم،
یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش،لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه وخدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!
به سلامتی آسانسور که فقط یه GF داره !
مردها مهربانند و زنها خود خواه!
دلیلش هم اینه که خیلی از زنها حاضر نیستند به مردی که نمیشناسند کمک کنند
ولی مردها حاضرند حتی واسه زنهای غریبه هم بمیرن!!!
چقدر این مردها آقان...
چرا تمام خانم هایی که تو آژانس مسافرتی کار می کنن
به شدت احساس "خود داف پنداری" دارن؟
عزیزم, تو یه کارمند ساده ای
که مقنعه ات دو تا خط طلایی داره!
همین
داداشم داشت چیپس میخورد یهو گفت اوه اوه چقدر تنده فلفلیه؟ بعد روی چیپسو نیگا کرد گفت نه نوشته کچاپ ! بعد با خیال راحت شروع به چیپس خوردن کرد و به این ترتیب چیپس دیگر تند نبود !!!
یه سوالی هست مدت هاست ذهن ِ منو مشغول کرده ..
من میخوام ببینم اونی که داشت زبان فارسی رو اختراع میکرد
اون روز اول …
چی شدکه تصمیم گرفت
قورباغه ق اولش«ق» باشه غ دومش«غ» ؟؟؟
سلام رضا جان بامزه بود دستت درد نکنه
سلام علی جان بسیارممنون ومتشکرم
سلام و سپاس حاجی عزیز
سلام خسته نباشید
می بالیم که هوشنگ رئوف را در سرزمینمان داریم