باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

درس زندگی

گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید 

گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد 

گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد  

چون برخی درسها در زندگی فقط 

از طریق رنج و محنت آموخته می شوند...

 

عکس تزئینی است

نظرات 14 + ارسال نظر
حامد پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:09 http://daramadbux.rozblog.com

من یه سری سایت پیدا کردم برای کسب درآمد که ازشون در آمد ثابتی دارم این سایت ها به سایت های کلیکی معروفن و تو ستاد ساماندهی ثبت شدن این سایت ها رو تو وبلاگ زیر معرفی کردم اگه میخوای از نت در آمد داشته باشی حتما بخون http://daramadbux.rozblog.com/

Farsi-VPN پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:14 http://farsivpn5.tk

فروش ساکس و وی پی ان با سرعت بالا و قیمت مناسب ...::: پشتیبانی 24 ساعته :::... آنلاین پرداخت کنید آنلاین اکانت خود را تحویل بگیرید Site: Http://farsivpn5.tk Email : Seven.socks3@yahoo.com

فاطمه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 15:51 http://www.banoyedey22.blogfa.com

مجددا سلام
علی آقای عزیز
جه وجه تشابهی موضوع پست هر دوی ما یه جورایی مثل هم هستند .و جالبه من در حال ویراش مطلب بودم پیام محبت امیز شما رسید .
حرف دلم و زدم همین .زندگی جاریست...
سپاسگزارم .
شاد باشید روز خوش

سلام فاطمه عزیز.همین نزدیک بودن افکاره که دوستی ها را محکمتر میکنه واسه خودمم این جریان خیلی جالب بود... شاد باشی و سلامت

هم نفس پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:50 http://rozegarehamnafas.persianblog.ir/

بسیار زیبا...

ممنونم از لطفتون

قاسمی پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:38 http://abdy2007.blogfa.com/

با خودم گفتم:
چرا هر روز اینقدر دکتر، مهندس، مدیر شرکت و حاجی ... فوت می کنند؟
اما وقتی از قیمت چاپ آگهی های ترحیم مطلع شدم، فهمیدم
فقیرا ، همیشه بی سر و صدا می میرند .

سلام داداش واقعا ...بنده خدا ها پول چاپ آگهی را از کجا بیارن...شاد باشی و سلامت

امیر بهلولی پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:58 http://amir-dastan.blogfa.com

سلام علی آقای عزیز
زیبا و تامل برانگیز بود مثل همیشه
انشالله که همیشه سلامت باشید

سلام امیر جان ممنونم از لطفت عزیز امیدوارم که شما هم همواره شاد و سلامت باشید

فاطمه جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:32 http://deleman91.blogsky.com

نوشته شما من رو یاد این شعر انداخت
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
سلام دوست عزیز
ممنون

سلام دوست عزیز منم ممنونم از لطفت و شعر زیبایت

جوانه جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 http://javane.blogfa.com

...

من درد می کشم
درد می کشم که بزرگ شوم
درد می کشم که بدانم زندگی سخت است و یادم بماند در روزهایی که شکستم و فروریختم خدایی آن بالا بود که به من لبخند می زد

...

ای داد بیداد!....

اینقدر این مدل زندگی ها رو از نزدیک دیدم که با دیدن این عکس بغضم گرفت.....

سلام دوست عزیز چه عرض کنم والله...فقط میدونم خیلی سخته

سپیده جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 http://sepedeh33.blogfa.com

سلام
افسوس... کاش هیچ آدمی در فقر زندگی نمیکرد اگه اینطور بود لذت زندگی برای همه یکسان میشد

سلام دوست عزیز واقعا ای کاش...ولی انسانهای فقیر همیشه هستند...

رضا جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 http://na-bakhshoode2.blogfa.com


داستان غم انگیز ما : وقتی روشنفکری، سرگرمی میشود

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت :
این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهایت رو بشکنی!!!
سپس کودکی می گذشت ، دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!

سلام داش رضا مثل همیشه زیبا و قابل تامل...

[ بدون نام ] جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:38

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی می خرید...؟

سلام اقای کاظمیان گرامی
روزتون به خیر و خوشی
تصویر دردناکیه
خدا هیچ پدر و مادری را جلوی فرزند گرسنه اش خجالت زده نکنه
امیدوارم همیشه دلتون همخونه شادی و بیگانه با غم باشه

سلام دوست گرامی ممنونم از لطفتون...آمین شرمنده شدن جلوی خانواده خیلی سخته...راستی اسمتونو ننوشتید....شاد باشید و سلامت

نسترن شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

شاید ولی کار ما از این حرفا گذشته

سلام ... هیچگاه نباید نا امید شد...

رضا شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 http://na-bakhshoode2.blogfa.com


بنده خدا فقط سلام کرد


دختری از کوچه باغی میگذشت

یک پسر در راه ناگه سبز گشت

در پی اش افتاد و گفتا او سلام

بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام

دختر اما ناگهان و بی درنگ

سوی او برگشت مانند پلنگ

گفت با او بچه پروی خفن

می دهی زحمت به بانویی چو من؟

من که نامم هست آزیتای صدر

من که زیبایم مثال ماه بدر

من که در نبش خیابان بهار

میکنم در شرکت رایانه کار

دختری چون من که خیلی خانمه

بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه

دختری که خانه اش در شهرک است

کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت

در چه مورد با تو گردد هم کلام

با تو من حرفی ندارم والسلام!!!

سلام رضا جان دیگه حرفی هم موند این چه همه چیز را گفت...

حسینی سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:48 http://daniial61.blogfa.com/

سلام دوست گرامی

بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد ؛
زمان است !
هنگامیکه برای یک نفر وقت میگذاری ،
قسمتی از زندگیت را به او میدهی
که دیگر باز پس نمیگیری !

سلام دوست گرامی سپاس از نظر زیبایتان ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد