ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
درگذشت استاد همایون خرم را به تمامی دوستان و جامعه هنری کشور تسلیت عرض می نمایم
از پدری درستکار و آزاده و مادری فهیم و با احساس، پسری پا به عرصه وجود نهاد که نام او را همایون گذاردند. مادرش از شیفتگان موسیقی اصیل ایرانی بود و از مقام های موسیقی ایرانی به دستگاه همایون علاقه ای وافر داشت. به همین دلیل هم نام همایون را برای فرزند خود انتخاب کرد.
همایون خرم در سن 10-11 سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و به علت استعداد شگرف در 14-15 سالگی یک شبه ره صد ساله را پیمود و به عنوان نوازنده 14 ساله، در رادیو ساز تنها اجرا کرد. بعدها در بسیاری از برنامه های موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، سولیست ویلن و رهبر ارکستر آثاری با ارزش ارائه داد.
همایون به موازات فعالیت عاشقانه و در عین حال محققانه در موسیقی ایرانی، از کسب علم نیز غافل نبود و در اکثر مراحل تحصیل از شاگردان ممتاز بود و تحصیلات عالیه خود را تا اخذ دانشنامه در رشته مهندسی برق ادامه داد. سمت های ایشان در زمینه هنر و موسیقی؛ عضویت در شورای عالی موسیقی رادیو، رهبری ارکستر سازهای ملی، استاد دانشکده موسیقی ملی و هنرستان شبانه، آهنگساز در برنامه های موسیقی ایرانی و خصوصاً برنامه گلها، رهبری ارکستر گلها و سولیست ویلن بوده است.
تعدادی از آهنگ های ایشان مانند: تو ای پری کجایی(سرگشته)، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان)، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده)، رسوای زمانه منم، آیا همه شما بی گناهید، اشک من هویدا شد، پیک سحری، بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت، ساقی ببین، دل پریشانم زغم گرفته، آوای خسته دلان و ده ها آهنگ دیگر، همگی بیانگر نبوغ همایون خرم در کارآهنگ سازی است.
شایان ذکر است همایون خرم در ضمن تسلط در نوازندگی و بداهه نوازی، آهنگسازی خلاق و کم نظیر و در عین حال مسلط به ظرایف نظری و تئوریک موسیقی ایرانی است و از این نظر پژوهشگری با ارزش و محققی ممتاز به شمار می رود. استاد خرم آثار بسیار زیبایی در برنامه گلها و موسیقی ایرانی اجرا کردند.
برگرفته از وبلاگ آقای عبدالرضا قاسمی
خدا رحمتشون کنه انشالله
سلام دوست عزیز انشاالله روحش شاد
سلام داش علی مخلصیم ، دستت درد نکنه ، نظر لطفته ، آره دیروز خیلی باحال بود ، جو ورزشگاه مال خودمون بود.
سلام علی جان امیدوارم که همواره شاد و سلامت باشی
سلام دوست گرامی
روز خوش
ایا ایران هنرمندانی چون همایون خرم دوباره به خود خواهد دید؟؟
اهنگهای ایشون (خدا رحمش کند)زیبا دلنشین و...
**********
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم
از شادی پر گیرم که رسم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمانها غوغا فکنم سبو بریزم ساغر شکنم
با ماه و پروین سخنی گویم وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
ماه و زهره را بطرب آرم از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لبها
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم
****
دلشاد باشید.
سلام فاطمه جان بعید میدونم چنین چهره هایی دوباره تکرار بشن...منونم از تصنیف زیبایی از استاد که نوشتی....شاد باشی و سلامت
من امروز صبح خبر فوت ایشون و استاد بیگلری پور رو شنیدم
انسان واقعا متاسف می شه .
هر گز جانشینی برای این عزیزان نخواهد بود.
فقط باید تاسف خورد. همین.
روحشون شاد......
سلام ...روحشان شاد یادشون گرامی
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست،
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود،
صحنه پیوسته بجاست،
خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد.
------------
خدا رحمتش کند
سلام روحش شاد یادش گرامی
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد...
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی.
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:
ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:
چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم
غلط زیادی که جریمه ندارد.
منبع: کتاب کوچه؛ احمد شاملو
سلام رضا جان زیبا بود مثله همیشه
با سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار
بنده نیز ،این مصیبت را خدمت هموطنان بخصوص دنیای هنر تسلیت عرض مینمایم.اگر قابل بدونید دعوت بنده رو به وبلاگم پذیرا باشید .با افتخار به جمع همراهان پیوستید .بعد از مدتها بمنظور شروعی مجدد بازگشتم.
سلام ... خیر مقدم میگم منم در گذشت استاد خرم را تسلیت میگم حتما خدمت میرسم شاد باشید و سلامت
آپم
سپاس