اعتماد

فاطمه دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:04 http://deleman91.blogsky.com

سلام دوست گرامی
جمله حکیمانه و قابل تاملی است
ممنون

سلام ممنونم از لطف شما شاد باشید و سلامت

جوانه دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:42 http://www.javanejaberi.blogfa.com/

..

به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد ندارم جز خدایم!

امیدوارم هرگز بی اعتمادی در جانمان ریشه دار نشود....

در پناه خدا

سلام دوست عزیز حرفتون کاملا درسته ...انشاالله...شاد باشی و سلامت

سمیه روزبهانی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:18 http://somaye1983.blogfa.com/

سلام
این جمله را باید از طلا نوشت.
جمله‌ای زیبا هزاران حیف که کسی بهش توجه نمی‌کنه!!!

سلام ممنونم از لطفتون شاد باشید و سلامت

آتوسا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:29 http://www.atosa63.blogfa.com

ایولا

متشکرم

سپهوند دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:50 http://saeideh1358.blogfa.com

سلام
به نظر من تو این زمونه که مردم همه به فکر خودشون هستند اعتماد معنا نداره . من به چشمهای خودمم دیگه اعتماد ندارم از بس که پشت پا از همه کس خوردم .

سلام دوست گرامی متاسفانه همینطوره که شما میگید و منم با شما موافقم دنیای بدی شده...شادباشید و سلامت

قاسمی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:59 http://abdy2007.blogfa.com/

یا الله
سلام علی آقا. همکاری مسنی داشتم به نام آقای پورمهدیان . هر جا هست سلامت باشد . روزی خواستم نصیحتم کند .
گفت :سعی کن، فردی صادق، راستگو، خوش‌قول، امانتدار، وفادار و منطقی باشی. این صفت‌های خوب از شما فردی قابل اعتماد می‌سازد ....

جمله اش را گوشه ای نوشته ام . هر از چندگاهی متن آن را مرور می کنم .

سلام داداش.الله یارت.دوستتون واقعا جملات زیبا و پر محتوایی را به شما توصیه کرده ممنونم که اونها را در اختیار من قرار دادی.شاد باشی و سلامت

ماشا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:42 http://bluman.persianblog.ir/

سلام دوست من.
وبلاگت را خواندم و از سروده هایت لذت بردم.
به دیدارم بیا و لک سروده هایم را بخوان و نظرت را بنویس.
با تبادل لینک چطوری؟
خبرم کن.

سلام دوست گرامی ممنونم از لطف شما چشم حتما خدمت میرسم...شاد باشید و سلامت

سایه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 http://sayeft68.blogfa.com

سلام
جمله ی زیبایی بود.
باشماموافقم ناجور

سلام سایه جان ممنونم از لطفت شدید

رضا سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره ...

توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت ...
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!

نتیجه اخلاقی : در همه حال منصفانه رفتار کنیم و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم !

سلام رضا جان حکایت بسیار زیبا و پر معنایی بود دستت درد نکنه

نسترن سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

کاملاً درسته

سلام .ممنونم از لطف شما

فاطمه یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:16 http://www.banoyedey22.blogfa.com

ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما