باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

صدای سخن عشق

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند           وان که این کار ندانست در انکار بماند

 اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن         شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت          جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس     شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر           یادگاری که در این گنبد دوار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد      که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی             شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند   

شادمانی

درست است که شادمانی تا حدودی بستگی به شرایط بیرونی دارد اما بیشتر به وضعیت ذهنی انسان بستگی دارد. شرط لازم شاد زیستن سالم بودن، ذهن متعادل، زندگی خوش، شغل خوب و قلبی سپاسگزار داشتن و بالاتر از همه‌ی این‌ها از خرد یا معرفت الهی برخوردار بودن است

خدایا

خدایا

چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند

عظمت عشق تو را نمی شناسم فقط میدانم که معبود این دل خسته هستی

و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد...

دل نوشته ای از ناصر حجازی

غم قفس به کنار 

آنچه عقاب را پیر می کند پرواز زاغهای بی سروپاست...

نقل قول

تنها کسی که با من درست رفتار می کند خیاطم است که هر بار اندازه جدیدم را می گیرد.بقیه به همان اندازه قبلی چسبیده اند و توقع دارند  من خودم را با آنان جور کنم 

(جرج برنارد شاو)

جاهای مختلف زندگی

به جـاهای قشنـگی تو زنـدگی هـست ...
به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ...
به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.
به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن 

چه باید کرد

میگن هر چیزی که خم نشه مجبوره که بشکنه... 

حال چه باید کرد خم شد؟شکست؟یا راه حل دیگه ای هم هست؟

تبریک

عید سعید فطر بر تمامی دوستان عزیز مبارک باد 

************** 

گزارش تصویری زلزله آذربایجان از طرف نماینده وبلاگنویسان لرتبار 

 

 

» وبلاگ :: چو ایران نباشد تن من مباد(عبدالرضا قاسمی)

خدا

هنوز به دیدار خدا می روند ... خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !!
خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،خدا در دستان مردی است که نابینایی رااز خیابان رد می کتد ،
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،
خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است !!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو!!
خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!
خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی!!
از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!
خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟
خدا همین جاست ، نه در عربستان!
خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه عربی !خدایا دوستت دارم

ما که را گول زدیم؟

بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود...  

بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود...  

 ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم، وقسم ها خوردیم!  

ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم...   

ما حقیقتها را زیر پا له کردیم...  

 و چقدر حظ بردیم، که زرنگی کردیم... 

روی هر حادثه ای حرفی از عشق زدیم 

از شما می پرسم، ما که را گول زدیم؟؟؟؟؟؟  

تاوان

دلمان که میگیرد  

                 تاوان لحظه هاییست

                                             که دل میبندیم

اندوه

اندوه که از حد بگذرد
جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن !
دیـــگـر مـهـم نـیـســت :
بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛
دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن ...
آنـچه اهـمـیـت دارد
کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است
که دیگر تـو را به واکـنـش نمی‌کـشانــــد !
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی
و نـگـاه می‌کـنی و نـگــــــــــاه... 

*************************************** 

شهادت مولا علی(ع) بر تمامی دوستان عزیز تسلیت باد

درس تاریخ

درس تاریخ، سیمین بهبهانی
 
دخترم تاریخ را تکرار کرد
قصه ی ساسانیان را باز گفت .
تا به خاطر بسپرد آن قصه را
چون به پایان آمد، از آغاز گفت .

بر زبانش هم چو طوطی می گذشت
آن چه با او گفته بود استاد او :
داستان اردشیر بابکان
قصه ی نوشیروان و داد او

قصه ای از آن شکوه و فرّ او
کز فروغش چشم گردون خیره شد
زان جلال ایزدی کز جلوه اش
مهر و مه در چشم دشمن تیره شد

تا بدان جا کز گذشت روزگار
داستان خسروان از یاد رفت
تا بدان جا کز نهیب تند باد
خوشه های زرنشان بر باد رفت .

اشک گرمی در دو چشمش حلقه بست
بر کلامش لرزه ی اندوه ریخت
تا نبینم در نگاهش یأس را
دیده اش از دیده ی من می گریخت

گفت : دیدی با زبان پاک ما
کینه توزی های آن تازی چه کرد؟
گفتمش : فردوسی پاکیزه رای
دیدی اما در سخن سازی چه کرد؟

گفت : دیدی پتک شوم روزگار
بارگاه تاجداران را شکست ؟
گفتم اما اشک خاقانی چو لعل
تاج شد بر تارک « ایوان » نشست

گفت: از پرویز جز افسانه نیست
نیست باقی زان طلایی بوستان
گفتمش : با سعدی شیرین سخن
رو به سوی بوستان با دوستان

گفت : از چنگ نکیسا نغمه ای
از چه رو دیگر نمی آید به گوش ؟
گفتمش : با شعر حافظ نغمه ها
سر دهد در گوش پندارت سروش

گفت : در بنیان استغنای ما
آتشی فرهنگ سوز انگیختند
گفتم : اما سال ها بگذشت و باز
دست در دامان ما آویختند

لفظ تازی گوهری گر عرضه کرد
زادگاه گوهرش دریای ماست
در جهان ماهی اگر تابنده شد
آفتابش بوعلی سینای ماست

زیستن در خون ما آمیزه بود
نیستی را، روح ما هرگز ندید
ققنسی گر سوخت ، از خاکسترش
ققنسی پرشورتر ، آمد پدید

جسم ما کوه است ، کوهی استوار
کوه را اندیشه از کولاک نیست
روح ما دریاست ، دریایی عظیم
هیچ دریا را زتوفان باک نیست

آن همه سیلاب های خانه کن
سوی دریا آمد و آرام شد
هر که در سر پخت سودایی ز نام
پیش ما نام آوران گمنام شد .

شهرت

روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت :
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"!
چارلی هم با خنده می گوید :
... تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد